تا حالا شده دلت بگیره و کسی نباشه که درده دلتو بهش بگی؟
تا حالا شده احساس کنی واسه هیچ کس حتی یک ذره ارزش نداری؟
تا حالا شده کسی باهات بد حرف بزنه و بد رفتار کنه و دلت بشکنه؟
تا حالا شده احساس دلتنگی و تنهایی کنی؟
تا حالا شده بغض گلوتو فشار بده اما برای اینکه ثابت کنی که بزرگ شدی اونو با اینکه گلوتو فشار میده
نگهش داری وسعي كني گريه نكني؟
تا حالا تو بغل تنها عشقت شده که گریه کنی و زار بزنی و بگی که دوسش داری و عاشقشی؟
تا حالا شده تو زندگی از خدای بالا سرت شکایت کنی بابت اینکه تورو به این دنیا آورده و بعد بابت همون
شکایتت پشیمون بشیو بگی خدایا شکرت این بنده ی نا شکرتو ببخش؟
اینا حتمآ واسه ی همه مون پیش اومده!اما وقتی میبینی تنها عشقت همیشه پیشته و تنها تکیه گاهته
و همه ی اینارو از یاد می بری و فقط به زندگی با هم و خوشبختی با هم به لطف خدای بالای سرت فکر
میکنی!زندگی خیلی شیرینه وقتی کنار عشقتی و وقتی عشقت امیدوارت میکنه و بهت اطمینان میده
که تا آخر باهاته وخوشبختی همراهمونه.
میدونی که بدون تو هیچم تمام زندگی و وجودم.
دوست دارم مصطفی
نظرات شما عزیزان:
|